چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا

ساخت وبلاگ
به زودی تولد جاری ه و من نمی دونم با چه فاصله ای از تولد اصلیش میخوان مهمونی بگیرن، اما من عادتمه که خیلی زودتر کادوی تولد بخرم و حتی برنامه ریزی کنم چی میخوام بپوشم، چه گوشواره ای بندازم و .... ! فرد چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

نمی دونم روزای اخری هست که تو این اتاق میخوابم یا نه. نمی دونم دلم براش تنگ میشه یا نه. اما سخت ترین بخش رفتن؛ جمع کردن کل زندگی توی دو تا چمدونه. من ادم رفتن بودم؟ بارها در روز اینو از خودم می پرسم. چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

دیروز با پژمان رفتیم عکاسی، ازین عکس ای ۵ در ۵ با زمینه سفید؛ برای س.فار.ت گرفتیم.

عکس ای قشنگ و بانمکی شدن. تا حالا عکس پرسنلی اینقدر شیک نداشتم.

با روسری و بلوز یقه دار!

 

 

حس می کنم حالم خوب نیست.

شاید از فشار و استرسه. نمی دونم.

اگه همه چیز عالی پیش بره، فقط ۲.۵ ماه دیگه ایرانیم. نمی دونم اوضاع چطور قراره پیش بره!

 

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

من فکر کنم تا وقتی کارامون تموم شه؛ از این حجم سر دردی که هر روز تحمل می کنم، دیگه هیچ سری برام باقی نمونه که بتونم درس بخونم

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

امشب میخواستم خودم و خوشحال کنم؛ واسه خودم این بلوزو از دیجی کالا گرفتم. تو فروش ویژه ۶۹ تومن گرفتم. به نظرم با شلوار سفید و کفش مشکی خوشگل میشه. اگه سایزی که گرفتم اندازه باشه و جنسش نا امید کننده نب چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 126 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

اینکه من چرا به اندازه مادر و خواهرم خوشگل نشدم :|

 

یه ذره دیگه همینجوری پیش بره بهتون حق می دم که دیگه اینجا رو نخونین :|| 

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 129 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

وقتایی که زبان می خونم حس بهتری نسبت به خودم دارم. دفعه ی پیش مشکلم رو تلفظا بود و حرف زدنم مخلوطی از بریتیش و امریکن. در واقع اینقدر همه ی اسکیلا بودم که دیگه دقت به تلفظ رو گذاشته ی بودم اخر لیست. ا چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 124 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

از عجایب روزگار اینکه تازه فهمیدم چقدر فاجعه حرف میزدم بدون دقت به تلفظا. و با وجود اینکه از لحاظ شنیداری به امریکن علاقه دارم، اما بیشتر بریتیش حرف میزنم :| مثلا برای کلمه feel من تلفظش میکردم فیل که چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01

امروز پای لپ تاپم اما تمام فکر و ذکرم پیش دو تا خواهرزاده هاست.

خدایا من سلامتی این دو تا بچه ی گوزو که می دونم اندازه ی نره خر هم بشن هنوز کاملا عقل پیدا نمی کنن رو از تو می خوام.

امیدوارم اون روز نیاد که بخوام کمی و کاستی و مریضی و بی حالیشون رو ببینم.

چقدر دوستشون دارم؟ خیلی زیاد. اندازه ی بچه های نداشته م. بچه هایی که باهام 7 ، 8 سال تفاوت سنی دارن.

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 171 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 0:01